بازرس ویژه پرونده به صورت خصوصی آمد و گفت:« مرا از بازرسی ویژه بیرون کردهاند». پرسیدم: «چرا؟» جواب داد: «حرفهای تو درست بود... من در باره تو با آنها بحث کردم و یک نامه هم به مشائی نوشتم». پرسیدم: «چرا مشائی؟» گفت: «چون پرونده تو تحت نظر و دستور مستقیم خود مشائی است.»
بهگزارش خبرگزاری فارس، کاپیتان سعیدرضا نصرفرد فرزند شهیدی که در آزمونهای خلبانی انواع هواپیما در سطح جهانی درخشیده، چهرهای است که زندگی او با تاریخ انقلاب و پس از انقلاب (عضویت در کمیته و سپاه، دفاع مقدس، سازندگی، اصلاحات و مواجهه با جریان انحرافی) گره خورده است.
او در گفتوگویی با ماهنامه پاسدار اسلام به برخی نشانههای روشنی از این دورانها که در ذهن و زندگی او به جا ماندهاند، اشاره کرده است که متن آن را با این توضیح می خوانید که «کاپیتان نصرفرد در پس یک زندگی پر محنت و آکنده از فراز و نشیب، همچنان پر نشاط است و چشم به آینده دارد؛ آیندهای که رهبری حضرت آقا و خون شهیدان، آن را بهنیکی رقم خواهد زد»:
* لطفا ضمن معرفی خود، از فعالیتهای دوران کودکی و نوجوانیتان بفرمائید؟
- بسمالله الرحمن الرحیم. من سعیدرضا نصرفرد، فرزند شهید علیاصغر نصرفرد هستم. تا کلاس چهارم ابتدایی به مدرسه «خجسته» در شیراز میرفتم. در زنگ ورزش چون امکانات ورزشی نداشتیم، معلم ورزشمان نوار میگذاشت و میگفت: «همه بچهها به ترتیب بیایند و برقصند!». من و یکی از دوستان که بعدها فامیلش را عوض کرد و گذاشت شعله، به این موضوع اعتراض کردیم. یک هفته از اعتراض ما گذشت که مرا صدا زدند و گفتند بیا یک آقایی با تو کار دارد. در دفتر مدرسه یک آقای قد بلندِ کت و شلواری، فرمی را جلویم گذاشت و پرسید: «پدرت کیست؟ چه میکنی؟ کدام مسجد میروی؟» و از این حرفها. ما هم چهارم ابتدایی و بچه بودیم و صادقانه جواب دادیم که بله، نماز جماعت میرویم و کلاس قرآن و معارف و از این حرفها. ما که نمیدانستیم او از ساواک آمده است و دارد پرونده ما را بالا و پایین میکند!