یک هفته از خداحافظی «روبرت آودیسیان» با زمین خاکی میگذرد. جانبازی که مانند صدها جانباز دیگر، سالها در شلوغی شهرمان دردهایش را فریاد میکشید و ما در بیخبری بودیم و این فریادها را نمیشنیدیم تا اینکه خبر شهادتش بر صفحه رسانهها نشست اما بازهم این جانباز غریبانه در آرامستان ارمنیها به خاک سپرده شد.
او برای وطنمان رفته بود و امروز ما ماندیم با حرفهایی که از دل مادر داغدیده برمیآید. گفتوگوی فارس با «مارتان درگالستانیان» مادر شهید «روبرت آودیسیان» را در ادامه میخوانیم.
* متولد کجا هستید و چه زمانی ازدواج کردید؟
من متولد تهران هستم. در سال 1343 با «آرام آودیسیان» ازدواج کردم و بعد از ازدواج به یکی از روستاهای شهر گنبد رفتیم؛ چون منزل همسرم در آنجا بود؛ آنجا آب و برق و امکانات نداشتیم و بچههایم را هم با سختی بزرگ کردم.
* شغل همسرتان چه بود؟
همسرم در ابتدا روی زمینهای کشاورزی زراعت میکرد؛ آن موقع بودجه نداشتیم که با خانواده به تهران بیاییم و زندگی کنیم؛ بعد هم وارد کار نجاری شد.
![](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1392/5/15/1405015_564.jpg)
کودکی روبرت اودیسیان