loading...

پارتی پاتوق

شرح دعای ابوحمزه ثمالی توسط آیت‌الله قرهی/21 آیت‌الله سید جمال‌الدین گلپایگانی وقتی نیمه شب با شاگردانشان از نجف به سمت کربلا می‌رفتند، شاگردان از دور دیدند که یک حیوانی جلو

معرفی بهترین سایت هاست رایگان ایران

استفاده كنندگان از اين هاست ملزم به رعايت قوانين كپي رايت و قوانين جمهوري اسلامي ايران هستند

براي استفاده از لينك زير ثبت نام كنين

اول قوانين و مقررات رو بخونين بعد برين صفحه اول و ثبت نام كنين


http://hostraygan.com/l

آخرین ارسال های انجمن
کافی نت سهندیه تبریز بازدید : 1557 یکشنبه 13 مرداد 1392 نظرات (0)

*غفلت انسان از صاحب اصلی

یک نکته‌ای به شما بگویم، خیلی جالب است: می‌دانید پروردگار عالم همین کار را دارد با ما می‌کند؟! اصلاً پروردگار عالم به روی ما نمی‌آورد که این، منم که دارم می‌دهم، یک طوری برخورد می‌کند که ما تصوّر می‌کنیم خودمانیم و یک مواقعی هم حتّی در بحث رزق و روزی، یا در مطالب دیگر این را به زبان می‌آوریم و می‌گوییم. مثلاً به طرف می‌گویند: چطور شد شما این‌ طور شدید؟ می‌گوید: انسان باید مدیریت بلد باشد، من یک دوره مدیریت خواندم، یاد گرفتم چه کنم و ... . البته من نمی‌خواهم بگویم درس بد است یا درس نخوانیم، خیر، درس خوب است و باید هم باشد. امّا می‌خواهم بگویم همین مدیریت را که حالا بعضی، کتابش را نوشتند، این را چه کسی در ذهن او انداخته؟ دنبال آن صاحب اصلی نیستیم که چه کسی به این زیبایی در ذهن او انداخته است! بعد هم می‌گوید که من بودم، خوش فکری خودم بود، خودم بودم این‌طور کردم. لذا اصلاً پروردگار عالم یک کاری می‌کند که همیشه بگوییم: خودمان بودیم. پروردگار عالم حتّی یک بار هم عنوان نمی‌کند: بنده من! من بودم، منتها بنده باید زیرک باشد.

*«ید الله فوق ایدیهم» یعنی چه؟

لذا این را هم به ذهنتان بسپارید که خیلی مهم است و از آن کدهای اساسی است: بنده باید همیشه این را در ذهنش بگذراند که پروردگار عالم در همه امور دست دارد. یک معنای «ید اللّه فوق ایدیهم» عند الاولیاء، همین است. اگر کسی این را همیشه در ذهنش بچرخاند، بعد دیگر اصلاً چیزی نمی‌بیند. جدّی بعد از آن دیگر فانی و هیچ نیستیم؟!

انسان دائم می‌گوید: من بودم کتاب نوشتم، من بودم قلم زدم، من بودم سخنرانی کردم، من بودم خوش‌فکری کردم، من بودم پول درآوردم و ... . دائم من، من، می‌کند. خیلی عجیب است پروردگار عالم با اینکه باری‌تعالی است، اتّفاقاً یک کاری می‌کند که ما هیچ موقع احساس نکنیم بر سرمان منّت گذاشته است! (حالا به آن آیات اشاره می‌کنم که «لقد منّ اللّه» چیست؟ آن وسائل چیست؟) ولی ما باید بگوییم که همه چیز از اوست.

*نمونه‌ای از رفتار مرد مردان!

آن وقت پروردگار عالم خودش با ما این‌ طور برخورد می‌کند و می‌گوید: اگر بنده هم با بنده این کار را انجام بدهد، دیگر اصلاً خوف و حرنی برای او نخواهد بود، «وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ» و در دنیا یک آرامش عجیبی دارد. لذا باید به راحتی بگذری و او هم نفهمد که از طریق تو بوده. حالا در هر چیزی، چه علمش، چه پولش، چه مطالب دیگر. 

شاید یک جایی حتّی کسی تصوّر کند، شما با او دشمنی دارید و بعید است او را تأیید کنید. لذا دیگر هم می‌رود که می‌رود. امّا اگر سراغ شما آمدند، شما خیلی عالی تأیید کنید. اصلاً قبل از اینکه او بیاید، بگویید: خوب است، این‌ طور است، آن‌ طور است. بعد هم بگویید: اصلاً هم اعلان نکنید که پیش من آمدید، من راضی نیستم. شما یکی از گزینه‌هایی که انتخاب کردید از او سؤال کنید، من بودم و من راضی نیستم اصلاً اعلان نکنید. در پرونده ننویسید که سراغ من آمدید. برای همین طرف اصلاً نمی‌داند که یکی از مؤیّدات و به تعبیری شاخص تأیید آن شخص، شما بودید؛ چون به قول معروف خیلی نافذ و چنین و چنان (از این تعابیر دنیوی) هستید و اصل قضیه شما بودید، امّا اعلام نکردید. این مردانگی می‌خواهد، مرد مردان که می‌گوییم همین است. آن طرف هم هنوز که هنوز است تصوّرش این است که خوب شد سراغ فلانی نرفتند. اگر سراغ فلانی می‌رفتند من اصلاً چنین و چنان می‌شدم و ... !

یا در هر مسئله دیگر همین‌طور باشید. وقتی کمک مالی می‌کنید، او اصلاً نفهمد که شما بودید. چقدر مزه می‌دهد، اوّلش ابلیس ملعون وسوسه می‌کند و انسان می‌خواهد یک منیّتی اعلان کند. امّا این هم باید از کدهای اساسی باشد که در ذهنمان نداشته باشیم و آن اینکه تمام گرفتاری‌های بشر از این منیّت است. خدا گواه است اگر از این منیّت خلاص شویم، دیگر حرّ هستیم‌، آزادیم و عالم را می‌بینیم. شاید تا دیروز خوشمان می‌آمد، امّا از امروز که از این منیّت خلاصی پیدا کردیم، دیگر از هر چه منیّت است، بدمان می‌آید و اصلاً در درون خودمان از منیّت تنفّر داریم. آن‌وقت دیگر آرام هستیم و اصرار نداریم که همه بدانند چه شد. آن‌وقت اصلاً خدا یک چیزهای دیگر، یک امنیّت دیگری به ما می‌دهد. این «وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ» یعنی پروردگار عالم در همین دنیا چنان سکینه و آرامش به انسان مرحمت می‌کند که اصلاً باورش برای انسان میسور نیست، امّا آرام، آرام می‌شود.

*به دست آوردن حمایت پروردگار عالم با منّت نگذاشتن!

اصلاً اینکه می‌فرماید: خوفی و حزنی نیست، یعنی چه؟ شاید یک معنایش این است - این را هم خوب به ذهن بسپارید، ماه مبارک است دیگر، برکت زیاد دارد، کدها و نکات، زیاد است - پروردگار عالم دیگر حامی توست و هیچ خوفی نداری.

به تعبیر عوام الناسی و عامیانه خیلی‌ها می‌آیند برایت بزنند، می‌زنند هم، مثلاً کسی هر جا می‌رود، پشت سر تو حرف می‌زند و چرند می‌گوید، امّا تو اصلاً نگران نیستی؛ چون خدا حامی توست. لذا آن که در این دنیا بر کسی منّت نگذارد، پروردگار عالم حامی‌اش هم می‌شود. «وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ» خوفی هم ندارد، «وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ» حزنی هم ندارد، آرام است.

حالا یک نکته بالاترش را بگویم که اولیاء خدا بیان کردند: اصلاً فرض هم بگیریم به صورت ظاهر یک کسی شیطنتی هم بکند و یک مقدار اثرگذاری هم داشته باشد، باز هم چنین کسی ناراحت نیست و به تعبیری عین خیالش نیست. چون آن که برای خدا کار می‌کند، می‌داند که خدا از او دفاع می‌کند «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا». اگر برای غیر خداست، بله، انسان ناراحت می‌شود، ولی وقتی برای خداست، دیگر هرکه هرچه می‌خواهد، بگوید، او خوفی ندارد.

*رفاقت خدا با بنده!

این خصوصیت منّت نگذاشتن بر خلق خداست و خود خدا هم مطالبش را قرار داده که خودش بر ما منّت نمی‌گذارد. عجیب است. تازه بر عکس است؛ پروردگار عالم در عبادات که صورت ظاهرش تکلیف است، فرموده: بعد از هر نماز، یک دعای مستجاب دارید. حتّی من روایتش را دو سه مرتبه‌ای خواندم که حضرت صادق القول و الفعل می‌فرمایند: پروردگار عالم بیان فرموده اگر کسی نماز بخواند و بعد از نماز همین‌ طوری بلند شود و برود و دعا نکند، خطاب می‌رسد: ملائکه من! نمازش را به او برگردانید. این یعنی خدا بسیار دوست دارد که من و شما از او بخواهیم و او هم عنایت کند. دیگر از این کریم‌تر در عالم سراغ دارید؟! نمی‌گوید: تکلیفت است و تو تکلیفت را انجام دادی، یا حتّی تسبیحات را هم گفتی، ثواب هم می‌بری و تکلیفت را انجام دادی؛ می‌گوید: نه، دعا کن، بدون دعا بلند نشو و إلّا اصلا نمازت را به تو برمی‌گردانم. این ‌قدر پروردگار عالم لطف و محبّت به بندگانش دارد!

گاهی در روایات یک تعابیری می‌آید که ما نمی‌فهمیم و از این تعابیر گیج می‌شویم. در تعابیر روایی در احادیث القدسیه مراجعه کنید و ببینید، در آن‌ها که اولیاء خدا تبیین به همین دوستی پروردگار عالم می‌کنند و خودش هم در قرآن فرمود: «إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ». در تعابیر روایی بیان شده: خدای متعال یک طوری خودش را قرار می‌دهد که رفیق بنده می‌شود! اصلاً در شأن ما و پروردگار عالم هست که رفیق شویم؟! پروردگار عالم رفیق می‌شود، خیلی عجیب است! دیگر کرامت تا کجا؟! عنایت تا کجا؟! محبّت تا کجا؟! خودش، رفیق ما می‌شود!

درباره ما
پارتی پاتوق محل مطالب آموزشی علمی تفریحی و معرفی فیلم و سریال
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    تبلیغ یکساله
    هاست رایگان
    کافی نت سهندیه تبریز


     

    آمار سایت
  • کل مطالب : 1127
  • کل نظرات : 489
  • افراد آنلاین : 217
  • تعداد اعضا : 995
  • آی پی امروز : 570
  • آی پی دیروز : 269
  • بازدید امروز : 4,413
  • باردید دیروز : 3,184
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 20,373
  • بازدید ماه : 20,373
  • بازدید سال : 580,507
  • بازدید کلی : 9,361,521
  • کدهای اختصاصی
    یکسال تبلیغ 30تومن

    سفارش دهید

    بهترین سایت هاست رایگان


    دانلود آهنگ های جدید - دانلود آهنگ های جدید